سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جلای این دلها ذکر خدا و تلاوت قرآناست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
شهدای بی مادر
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» لاله ها روی دست:آلاله ها زیر پا

لاله هاروی دست:آلاله هازیرپا

گرچه ازجنگ ازسالیان درازی گذشته است امامردان جبهه هنوز متاثر ازیادگارهای آن دوران،روزگار می گذرانند.یکی ازجنگ کوله باری از ترکش دربدن دارد ودیگری هرنفسی که می کشد شاید برایش ممدحیات باشد ولی به یقین مفرح ذات نیست.یکی که اتفاقا جانانه می جنگید اینک متهم است که تنها 25درصد جانبازی کرده ودیگری گرچه چشم ندارد اماخوشحال است که جز خدا کس دیگری را نمی بیند.هم اوتنها غمش این است که دیگر نمی تواند بگرید.اورا غم نگریستن نیست،دغدغه اش این است که بعد از والفجر مقدماتی،نعمت اشک ازاو گرفته شده وچشمانش گریستن نمی تواند .یکی بی دست ،مست عباس(س)است ودیگری یارای قدم برداشتن ندارد.حتی انگیزه قلم برداشتن نیز ندارد ،که حرفهایش را باسکوت بهترمی تواند بزند ،ودرسکون بهتر می تواند گام بردارد.یکی هرروز ودر یک قلم باید فقط 20هزار تومان پول قرض بدهد ودیگری متهم است که درجنگ،برادرکشی کرده است،نه با تمام کفر که با عراق جنگیده است ،متهم به خشونت است،متهم به جنگ طلبی است،می گویند:(گلوله بد است)واو بوی باروت می دهد. من امااورا بارها استشمام کرده ام :هر چه بود عطر تابوت بود نه بوی باروت،هرچه بود دلبسته شهادت بود،وابسته جبهه بود تاجنگ،به گل لاله بیشتر می مانست تاگلوله.خمپاره چیست؟اوشیدای بدن های پاره پاره دوستانش درکانال کمیل بود .بود والان نیز هست.هرچندشاید فردانباشد. فرداشاید بیاید واورفته باشد.آخرمگر یک سینه بااین همه گاز خردل تاکی می تواند دوام داشته باشد وبا این خس خس ها چگونه می تواند بسازد؟بازخم زبان چگونه بسازد؟نمی دانم شاید من وتو هم مقصر باشیم :وقتی که (خاک)رااز آن طرف می خوانیم(کاخ)و(جنگ)را می خوانیم)گنج)!رفتیم دنبال غنیمت ،درحالی که احد هنوز ادامه داشت.جنگ تمام شده بود اما شیمیایی ها تازه سرفه هایشان شروع شده بود.مانیز به کنار سفره ها رفتیم وصرف نکرد که این سرفه ها رابشنویم .ای بسانمک سفره های ماکه برزخم شیمیایی ها می نشست.راستی که نه محرم دردل هایشان بودیم،نه مرحم جراحت هایشان. این

گونه بود که پرستوها (کوچ)کردند ازآشیانه واین بار نیز

          یاران چه غریبانه رفتند ازاین خانه.

 

ازآنها غریب تر نیز البته هستند،یارانی که مانده اند ولی غریبانه .بعد از جنگ انگار غریبه شده بودند.انگارما آنها رانمی شناختیم انگار کسی آنهارا نمی شناخت/انگاریادمان رفته بود که اگر جنگ راگنجی هست همین ها هستند .ماامادل فقط به این خوش داشتیم که دشمن را ازمرزهایمان فراری دادیم.غافل بودیم که زخم دشمن هنوز در خانه است.دشمن رفت ،آری،امادرسینه جانبازان مامگررده پایش رانمی توان دید ؟چه می نویسیم که ما نیز در سینه یاران ردپاداریم.لاله ها را چه سود که روی دست تشییع می کنیم،درحالی که پایمان روی آلاله هاست :وجلوی نفسشان را گرفته ایم.پس بیایید قدری به خود بیاییم.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حبیب ( جمعه 86/9/30 :: ساعت 8:59 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

حضرت روح الله دربیان شهدا
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 3
>> مجموع بازدیدها: 3975
» درباره من

شهدای بی مادر

» آرشیو مطالب
زمستان 1386
پاییز 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب